می نویسم
پرانتز باز
می نویسم
پرنده
پرانتز را نمی بندم
پرنده باید آزاد باشد 
 

آیینه

گاهی وقتا آدم از دیدن بعضی چیزا خسته میشه،گاهی هم بر عکس بعضی چیزا از دیدن آدم خسته میشن.

آیینه یکی از همون چیزاست.

تو هر روز اونو می بینی بدون هیچ کم و زیادی نسبت به همه دیروزها.اونم مثل همیشه بیننده تو و فقط تو میشه.

میگن آیینه بی حیاس،چون هر چی بیبینه طاقت نمیاره و سریع اونو به رخت می کشه.تازه بعضیاشونم که دیگه نگو؟! فقط کافیه که از آدم یه اشکال کوچیک ببینن،باید ببینی که چه جوری از کاه کوه میسازن و اون اشکالو چند برابر بزرگتر از خودش نشون میدن. خلاصه که هرچی هستن خیلی ظاهری اند،انگار ساخته شدن تا فقط وفقط ظاهر رو نشون بدن.تا فقط بهت بگن که هستی!که وجود داری! دیگه براشون مهم نیست که آیا واقعا هستی؟که آیا واقعا وجود داری؟

کارشون فقط اینه که از یک پوسته ظاهری با تو حرف بزنن،فقط از یک بعد قضیه،فقط از ده بیست درصد مطلب،فقط از سطح،فقط از جسم!

ولی بازم جای شکرش باقیه که مثل بقیه بهت دروغ نمی گن،اینکه صادقانه یه چیزایی ازشون می شنوی خیلی عالیه .ولی کاش همه چیزو می گفتن.

د آخه بابا چی میشه یه ذره متفاوت تر از اینا با آدم حرف بزنی؟چقدر میخوای هر روز هر روز چیزای تکراری بهم بگی؟کی میخوای دست برداری از این آیینه آیینه بازی هر روزی؟

تا کی میخوای هر روز هر روز قصه اون خال کوچیکه رو برام بگی که سالیان ساله داره برای خودش به تنهایی بالای ابروی چپم زندگی میکنه؟

خسته شدم از بس شنیدم که هر روز بهم گفتی چشمام درشتن و دندونام خرگوشی !!!!!

تو روخدا بیا و یه امروز دست بردار از گفتن این حرفای تکراری.

دیشبو یادته؟از حموم که اومدم بیرون یه راست اومدم نشستم روبروت تا باهات حرف بزنم تا باهام حرف بزنی.اما تو مثل همیشه شروع کردی به:زیبا شدی………زیبا شدی……….زیبا شدی………تا دست بردم طرف موهام شروع کردی از موهام صحبت کردن:مشکی ان،مجعدن و…………آخ که جقدر دلم میخواست باهام بی تعارفتر از اینا بودی.چقدر دلم می خواست چنگ بندازی بهشون،بری تو دلشون،بری جلو،جلوتر،ازشون رد بشی،اینقدر بری جلو تا برسی به مغزم به دل افکارم.اونوقت یکی یکی می کشیدیشون بیرون،غلطاشونو میذاشتی کف دست چپم ودرستاشم کف دست راستم !

باور کن به همینم راضی بودم.

کاش به جای اینکه از روی این چشما و از سطح این نگاه باهام حرف بزنی از پشتشون می گفتی،از عمقشون،از عشقشون،از بچه گیاشون،از حرفای نزدشون،از…………

آیینه با من از من بگو نه از من………..

* یک گره یک دل
برای مهر ورزیدن چیز زیادی نمی خواهی:
یک گره  و یک دل
گره زدن کار مشکلی نیست
اما یافتن یک دل
که لیاقت گره خوردن با دلت را داشته باشد
کاری است، بس دشوار ...