گر حال تو همچون من آشفته خراب است
گر خواهش دلهای من و تو بی حساب است
ای وای به حال هر دوی ما..........
ای وای به حال هر دوی ما..........

خدایا !

زندگی ام چون زورقی است
دستخوش طوفان.
تو زورقبان منی !
زورقم را به تو می سپارم
آن را به هر جا که می خواهی ببر.

دیشب آسمان تا خود صبح به جای من گریست !
انگار می دانست که دیگر حتی قدرت گریستن را نیز از دست داده ام !
انگار می دانست باید به جای من بگرید !
دیشب تا صبح بیدار بودم.خوابم نمی برد.یعنی نمی تونستم بخوابم.
روحم زخمی بود.روحم درد می کرد.روحم تبدار بود.روحم کتک خورده بود.
بی هیچ قطره اشکی فقط درد می کشیدم و آسمان نیز یکنفس برایم گریه کرد.