رنج بردن باعث فهمیدن می شود وذهن را به تلاش برای شناحتن وا می دارد تا اینکه قواعد زندگی و تلخی وسختی را می شناسد و به درک و شعور می رسد.ولی وقتی به فهمیدن و درک رسیدی از آن به بعد دیگر خود فهمیدن باعث رنجت می شود.
دیگر هم از فهمیدن خودت رنج می بری هم رنج فهمیدن آنچه دیگران درک نمی کنند و نمی فهمند ونمی بینند به جانت نیش می زند وآزارت می دهد.
هر قدر در نادانی می شود در جا زد در فهمیدن نمی شود.
وقتی چشمهایت باز شد دیگر نمی توانی آن را ببندی وخودت را به نفهمی بزنی.
یه جورایی سخت می شه.

گله می کرد ز مجنون لیلی

که شده رابطه مان ایمیلی

حیف از آن رابطه انسانی

که چنین شد که خودت می دانی

عشق وقتیی بشود دات کامی

حاصلش نیست به جز ناکامی

نازنین گرک مگر خورده تو را ؟

برده یا دات کام ودات ارگ تو را ؟

بهرت ایمیل زدم پیشترک

جای سابجکت نوشتم به درک !

به درک گر دل من غمگین است

به درک گر غم من سنگین است

به درک رابطه گر خورده ترک

قطع آن هم به جهنم به درک !

آنقدر دلخور ازین ایمیلم

که به این رابطه هم بی میلم

مرگ لیلی، نت و مت را ول کن

همه را جای اوکی کنسل کن

off کن کامپیوتر را جانم

یار من باش و ببین من on ام

اگر حرفی و پیغامی هست

روی کاغذ بنویسی با دست

نامه یک حالت دیگر دارد

خط تو لطف مکرر دارد

خسته از font و format شده ام

دلخور از گردالی @ شده ام

کرد ریپلای به لیلی مجنون

که دلم هست ازین سابجکت خون

باشه فردا تلفن خواهم کرد

هر چه گفتی که بکن خواهم کرد

زودتر پیش تو خواهم آمد

هی مرتب به تو سر خواهم زد

راست گفتی تو عزیزم لیلی

دیگر از من نرسد ایمیلی

نامه ای پست نمودم بهرت

به امیدی که سر آید قهرت

ف-ف

 

گاهی آدم حاضر است هر چه دارد بدهد تا فقط چند ساعت بی خبر و رها از قید چیزهایی که آزارش می دهد در سکوتی محض آرامش بگیرد.همان موقع هاست که خواب به داد آدم می رسد و اگر مثل علاج کامل نباشد لااقل مثل مسکنی قوی دردها را در زمان حال از آدم دور می کند.