هر وبلاگی رو که می خونی یه حس عجیبی بهت دست می ده !یه حسی که فقط مال همون وبلاگه.
آدم حس میکنه حرف همه وبلاگا حرف دل خودشه.انگار هر کدوم از غم وغصه ها و شادی بازیا واحساسات و عواطف آدم جمع شدن توی دل هر کدوم از وبلاگا یا بهتره بگم توی دل آدما. شایدم توی فکر آدما.فکر کنم دل همون فکر باشه.البته نمیشه این جمله رو تعمیمش داد به همه آدما.چون بعضیا چیزی به اسم دل توی وجودشون نیست که بخوان بهش فکر کنن بعضیا هم دل دارن خوبشم دارن ولی خوب فکر ندارن !!!!!!!!!
بعضیا هم هر جفتشو دارن ولی ترکیب کردنشو بلد نیستن.
وبلاگا.آدما.حرفا.نوشته ها.از اون آدم بزرگ بزرگه بگیر تا کوچیکترینشون.تا ضعیف ترینشون.همه انگار یه حرفای مشترکی دارن با هم.یه نوع احساسات نگفتنی مثل هم.یه جور درد مشترک.
شاید درد بزرگ و مشترک آدمای عصر من تنهاییه .
حتی وقتی با ادم بزرگایی که دور و برشون پر از ادما وگرفتاری و شلوغ پلوغی وزن و بچه و .............است هم صحبت می کنی بازم اون حسه اون درده اون تنهاییه هست وجود داره.
این نوشته ادامه داره .