دیشب آسمان تا خود صبح به جای من گریست !
انگار می دانست که دیگر حتی قدرت گریستن را نیز از دست داده ام !
انگار می دانست باید به جای من بگرید !
دیشب تا صبح بیدار بودم.خوابم نمی برد.یعنی نمی تونستم بخوابم.
روحم زخمی بود.روحم درد می کرد.روحم تبدار بود.روحم کتک خورده بود.
بی هیچ قطره اشکی فقط درد می کشیدم و آسمان نیز یکنفس برایم گریه کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد